سیدی از کدام طایفه ای که مطهر شبیه قرآنی
پای تا سر فضیلتی آقا، زینت گلشن و گلستانی
استواری دین ز قامت توست، تو ستون بنای اسلامی
بانی فقه شیعه هستی تو، شیعه را تو اساس و بنیانی
پرورش داده ای چهار هزار عالم دین شناس آقا جان
بی تو و مکتب تو گم می شد به یقین شیوه ی مسلمانی
دستهای تو را ز کین بستند، بین کوچه کشیده اند تو را
جرم تو چیست ای امام همام، تو که سرمشق بی گناهانی
باز هم یک عبا و عمامه بر روی خاک کوچه افتاده
بازهم دشمنان اسلام و باز هم نقشه های شیطانی
می کشد هی طناب را دشمن تا تو را بیشتر دهد آزار
غافل از این که تو اولی الامری، انتخاب خدای سبحانی
می زند با لگد به پهلویت، تا که همدرد مادرت باشی
تا که همچون علی(ع) کنی ناله، نیمه شب ها غریب و پنهانی
احترامت که پیشکش آقا، این همه ناسزا به تو گفتند
کور بودند آن جماعت پست، که ندیدند ماه تابانی
چون گرفتند جعد گیسویت، یاد زلف رقیه(ع) افتادی
یاد شام و خرابه نیمه ی شب، سر بابا زمان مهمانی
پیر این شهر نیستی تو مگر، بی عصا و عمامه ای از چه؟
خاکی و پاره پاره پیراهن، پس چرا این همه پریشانی
قلب تو گشته است پر آشوب، نکند یاد زینب (س) افتادی
غصه داری تو در دم آخر، سینه پر درد و دیده گریانی
در مدینه همیشه می خواندی روضه ی کوچه و در و دیوار
گشته تکرار روضه کوچه در همین روزهای پایانی